آسیب نقل به معنا در احادیث، عوامل و پیامد ها، علی دلبری |
![]() |
![]() |
![]() |
آسیب نقل به معنا در احادیث، عوامل و پیامد ها دلبری، علی/نور مکز/ مجله علوم قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1389، شماره 84(علمی پژوهشی)، از ص 59 تا ص 92
فهرست چکیده 4 در آمد. 4 تعریف آفت نقل به معنا 4 پیشینه نقل به معنا 5 جواز نقل به معنا 5 محدوده جواز نقل به معنا 5 شرایط جواز نقل به معنا 6 ادله جواز نقل به معنا 6 ادله عدم جواز نقل به معنا 7 شیواه های نقل به معنا 8 عوامل نقل به معنا 8 آثار نقل به معنا 9 ضرر های نقل به معنا در روایات.. 9 رفع پیامد های نقل به معنا در حدیثی که مسلما نقل به معنا شده است.. 9 چگونگی تعامل با حدیثی که احتمال نقل به معنا در آن می رود 10 نتایج.. 11
چکیدهحدیث پژوه برای فهم حدیث علاوه بر روش شناسی حدیث، نیازمند شناخت آسیب های حدیثی است تا با زدودن این آسیب ها به فهم درست حدیث نائل آید. از جمله این آسیب ها، وقوع نقل به معنا در بسیاری از احادیث است. ما در این مقاله به تعریف و بیان پیشینه و عوامل و پیامد های این آسیب پرداخته و راه برخورد با این آسیب در صور مختلفش را بیان می کنیم. در آمدیکی از مهم ترین ادله ما برای رسیدن به مضامین دینی، روایات معصومین ع است. لکن برای فهم این ها نیازمند روش شناسی حدیث و شناخت آسیب های حدیثی هستیم. به روش شناسی به جهت درست فهمیدن ایجابی احادیث نیازمندیم و شناخت آسیب های حدیثی را نیز برای زدودنشان از حدیث پیگیری می کنیم. آسیب های حدیثی به سه دسته تقسیم می شوند:
ما در این مقاله به بررسی یکی از آسیب های برون حدیثی، یعنی «نقل به معنا» می پردازیم. تعریف آفت نقل به معنانقل به معنا عبارت است از این که راوی معنایی را که معصوم ع تحت قالب الفاظی بیان نموده است را با الفاظی دیگر بیان نماید و معنا را برساند. پیشینه نقل به معنااز زمان پیغمبر اکرم ص این مسئله مورد ابتلاء بوده و تا قبل از تدوین و نگارش رسمی احادیث ادامه داشته است؛ زیرا بسیاری از صحابه دغدغه نوشتن احادیث را نداشتند و علاوه بر آن در بعضی از ازمنه از جانب خلفاء از نگارش حدیث منع می شد و حتی دستور به سوزاندن نگارشات حدیثی را داده بودند و روات روایات را سینه به سینه و با اتکاء به حافظه خود نقل می کردند. جواز نقل به معنادر بین شیعیان این مسئله از امور اجماعی و مسلم است لکن در میان اهل سنت عده ای از جمله عبد الله بن عمر هستند که قائله به لزوم نقل عین الفاظ معصومند. عده ای نیز نقل به لفظ را در خصوص احادیث پیغمبر اکرم ص لازم دانسته اند که در مجموع سه نظریه در مورد جواز نقل به معنا حاصل می شود. محدوده جواز نقل به معنادر این موارد نقل به معنا جایز نیست: - ادعیه و اذکار - خطبه ها و نامه هایی که عین الفاظشان مهمند - نقل به معنا بعد از نگارش جوامع حدیثی در این موارد نقل به معنا کمتر رخ داده است - احادیث کوتاه و احادیثی که بیان احکام شرعی می کنند - احادیثی که از راوی چیره دست و آشنا به زیر و بم کلام مثل زراره نقل شده باشد شرایط جواز نقل به معنا
لکن ظاهر امر این است که شرط اصلی همان شرط اول است و شرط دوم جنبه ارجحیت دارد و شرط سوم نیز به شرط اول باز می گردد.[1] ادله جواز نقل به معنا
در این رابطه روایاتی وارد شده است. از جمله این روایت « اذا اصَبتَ معنا حدیثنا فأَعرِب عنه بما شِئتَ»[2] یعنی هر گاه معنای حدیث ما را درک کردی آن را به هر لفظی که خواستی بیان کن.
سیره عقلاء همیشه بر این بوده است که در صورت در نقل یک سخن عین الفاظ را نقل نکرده و چه بسا با الفاظی دیگر همراه تحفظ بر معنای منقول اقدام به نقل سخن می نمودند؛ چرا که نقل عین الفاط با یک بار شنیدن عملا ممکن نبود. شارع نیز نه تنها از این سیره ردع نکرده است بلکه با روایاتی آن را تایید نمودند.
به این بیان که این مسئله از بدیهیات عقلی است و نیاز به استدلال ندارد.
صحابه پیغمبر اکرم ص نیز گاها احادیث مجالس پیغمبر ص را بعد از گذشتن آن و پس از سپری شدن مدتی نقل می کردند و در این حال به یاد داشتن عین الفاظ بسیار بعید است.
خداوند در قرآن نقل به معنا انجام داده است؛ به شاهد این که وقایع مختلف را در جای جای قرآن با تعبیرات و صورت های مختلفی نقل کرده است، مثل جریان حضرت ابراهیم و حضرت موسی.
نقل عین الفاظ عسر و حرج دارد و بسیار دشوار است و این با ادله نفی عسر و حرج سازگار نیست.
به نقل پدر شیخ بهایی اکثر علماء تمام فرق اسلامی قائل به جوازند و به قول جناب میرزای قمی در میان علمای شیعه کسی قائل به عدم جواز نیست. ادله عدم جواز نقل به معنابرخی از اهل سنت قائل به عدم جواز مطلق و یا در خصوص احادیث پیامبر ص می باشند. دلیل ایشان:
أ. « رحم الله عبدا سمع مقالتی فوعاها ثم اداها کما سمعها» ب. « ...قلتُ و رسولک قال لا و نبیّک...» در این روایات حضرت بر نقل عین لفظ روایت تاکید کرده اند. اشکال روایت اول با الفاظ مختلفی نقل شده و خودش نقل به معنا است لذا نمی تواند دلیل ایشان بر عدم جواز نقل به معنا باشد. در روایت دوم راوی در صدد نقل دعا است در ذکر و دعا عدم جواز نقل به معنا مورد تایید و تسالم است.
در کلام پیامبر ص دقائق و ظرائفی است که فقط با نقل عین الفاظ منتقل می شود. اشکال فرض این است که در نقل به معنا تماما معنا انتقال می یابد پس این ظرایف هم باید انتقال پیدا کند. شیواه های نقل به معنا
عوامل نقل به معنا
آثار نقل به معنا
ضرر های نقل به معنا در روایات
نمونه هایی از این این تاثیرات را در روایات می توان یافت. از جمله روایتی که می گوید در زمان حضرت موسی اگر به بدن شخصی بول اصابت می کرد آن قسمت را با قیچی می بریدند. در حالی که در اصل روایت آمده است که «قطعوه» و معنای حقیقی آن این است که دیگران از او فاصله می گرفتند و در روز شنبه او را به معبد راه نمی دادند ولی راوی به خاطر فهم اشتباه، معنایی ناصحیح را نقل نمود. رفع پیامد های نقل به معنا در حدیثی که مسلما نقل به معنا شده است[3]در عصر حضور در عصر حضور می توان روایت را به معصوم بعدی ع عرضه نمود تا او روایت را بررسی و عدم اشکال در آن را تایید کند. در کتاب معانی الاخبار از این دسته روایات عرضه ای زیاد است. در عصر غیبت چاره ای جر این نیست که با بررسی روایات دیگر راوی و یا روایات دیگر حول موضوع آن روایت به یک جمع بندی و قدر مشترک قطعی رسید تا پیامد های مضرّ نقل به معنا منتفی یا کم شوند. چگونگی تعامل با حدیثی که احتمال نقل به معنا در آن می رودحدیثی که برای ما نقل می شود از دو حال خارج نیست
در این صورت روایات تعارض می کنند.
در این دو صورت فوق حکم به نقل به معنا بودن می شود و فقط می توان به قدر مشترک و مسلم این روایات اخذ نمود.
ü می دانیم راوی عادل است و صلاحیت علمی فهم و نقل این معنا را دارد: در این صورت با قاعده عقلایی اصل عدم خطا راوی ثقه درستی معنا را ثابت می کنیم. ü می دانیم که راوی چنین خصوصیاتی ندارد: روایت از اعتبار ساقط است. ü امر بر ما مشتبه است: روایت از اعتبار ساقط است.
نتایجü حدیث پژوه باید علاوه بر روش شناسی فهم حدیث به بررسی آسیب های حدیثی نیز بپردازد. ü نقل به معنا از آسیب هایی است که در روایات فراوان است و موجب اختلاف احادیث و رفع استفاضه و تواتر و عدم اعتبار دقائق علمی و ادبی در الفاظ روایت می شود. ü در مواجهه با یک حدیث اگر نقل به لفظ بودن آن مسلم شود می توان ظرائف علمی و ادبی از آن استفاده کرد در غیر این صورت اگر احراز کنیم که نقل به معنا درست صورت گرفته می توان به کل معنای آن حدیث اخذ نمود. اما در غیر این صورت اگر آن حدیث نظائری دارد می توان به قدر مشترک مجموعشان اخذ نمود و اگر نظائر ندارد، نه به لفظ و نه به معنا اخذ نمی توان نمود.
[1] . (اشکال) چطور این شرط به شرط اول باز گردد در حالی که شرط اول به معنایی که با الفاظ جدید نقل می شود نظر دارد و شرط سوم به نفس الفاظ نظر دارد؟! [2] . مجلسی، بحار الانوار، 2/163 [3] . در اصل مقاله عنوانی که در این جا قرار گرفته است رسا و گویا نیست و با عناوین دیگر تداخل دارد لذا اندکی عنوان را تغییر دادم که گویا باشد. |